مريممريم، تا این لحظه: 17 سال و 23 روز سن داره

نــاز گــل

عكــس ....

نازگل خوشگلم، بعد از يه تاخير طولاني با دست پر اومدم مهدكودكتون دوماه پيش عكسا آورد كه ازتون عكس بگيره اينم عكسا ............. قربونت برم واسه خودت يه خانوم به تمام معنا شدي !          عـزيـزدلـم انشاله هزارساله بشي .... ...
10 بهمن 1390

خدايا شكرت ....

بازم خدا لطفش رو شامل حالم كرد و منو لايق مادرشدن دوباره دونست ..... الان اولاي ماه سوم هستم .. مريم خيلي خوشحاله و همش ميگه ني ني كي مياد..... اگه خدا بخواد ني ني مون خردادماه مياد هوراااااااااااااااااااااا خدايا هركي بچه داره براي پدر و مادرش نگهش داره .... هركي هم نداره و آرزشو داره انشاله خدا بهش بده (آمين)   ...
7 آذر 1390

مسافرت شيراز به روايت عكس

با خواهرم و برادرم چند روزي رفتيم شيراز .... با اينكه كم بود ولي خيلي چسبيد و خوش گذشت .... مخصوصا خودم كه به اين تفريح نياز داشتم رفتيم خونه آبجي فاطمه ... مريم با سروش و سپهر حسابي بازي كرد و خوش گذروند ... بااينكه بعضي وقتا باهم دعواشون ميشد ولي خب بچه همينه ديگه ... زود آشتي ميكردن......... اينم عكساااااااااااااااا                                     &...
26 شهريور 1390

فقط عكس ...

  سروش عزيزم   اليناي گلم     مريم عاشق اين لباسه .... خيلــــي دوسش داره   دخترعمه هاي دوقلوي مريم (آيلار و آيلين)         ...
30 خرداد 1390

مريم خانم رفته پارك

5 شنبه مريم گلي رو برديم پارك ... كلي كيف كرد و بازي كرد ... قبلاً كه مي برديمش مي ترسيد و زياد بازي نميكرد طفلي رو از بس پارك نبرديم اينجور ترس داره ولي تصميم گرفتم مرتب ببرمش كه عادت كنه واقعاً هم موثر بوده الان ديگه زياد ترس نداره و راحت از پله هاي سرسره ها بالا ميره ..... دو سه تا پله بيشتر نيس ولي از همونا هم مي ترسيد بالا بره ولي خداروشكر الان بهتر شده ..... بعدش رفتيم پيتزا زد تو رگ (نوش جونش)           ...
30 خرداد 1390

عكسهاي شبانه .................

ساعت 12 شب كه ميشه تازه خانم سرحال ميشه و ميخواد بازي كنه بابايي كه ميخوابه خودش كه نميخوابه نميذاره منم بخوابم همش موبايل بابايي دستشه و ازمن عكس مي گيره و مسخره ام مي كنه وروجك اينم چندتا عكس كه من ازش گرفتم ............ خواب نبوده خودشو زده به خواب .... ميگه ازم عكس نگير فقط من عكس بگيرم         ...
30 خرداد 1390

روز پــدر ...

براي روز پدر روز چهارشنبه مرخصي ساعتي گرفتم زودتر رفتم مهد دنبال مريم باهم رفتيم براي بابايي گل گرفتيم اينم عكساش .... با ديدن عكسا متوجه مي شين كه چيزي به اسم روز پدر نيست به قول مريمي روز دختره بنا به دلايلي نشد كه بابايي هم عكس بگيره ..... فقط عكساي دخترگلي با دسته گله                     اينم عشق من ... حبيب گلم ...
30 خرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نــاز گــل می باشد